باورکده

از دهه هفتاد به بعد که پروژه تهاجم فرهنگی کلید خورد، شبهه پراکنی علیه باورهای دینی و انقلابی با تیم های مختلف در اتاق های فکر در دستور کار قرار گرفت و با پدید آمدن فرصت های جدید که رسانه های نوینی چون شبکه های ماهواره ای و فضای مجازی در اختیار آنان قرار می داد بر میزان تاخت وتاز آنان افزوده شد.

 به یاد داریم که ضدانقلاب، حتی به پدیده «انقلاب» در جوامع هم اشکال می گرفت و انقلاب را نوعی بیماری جوامع می دانست یا به ارزش هایی مثل «استقلال اقتصادی» حمله می کرد یا پیرامون تئوری «توهم توطئه» مانور می داد و جنجال به پا می کرد.

 اما وقتی غرب با الگو گیری از همین انقلاب ایران، طرحی به عنوان «انقلاب های رنگین» را طراحی کرد و در چند کشور به اجرا گذاشت و با حاکم کردن رژیم های وابسته به غرب ، به نتیجه دلخواه خود رسید اینان دیگر فراموش کردند که پیش از این ، انقلاب را نوعی بیماری می دانستند و با تمام توان از این طرح جدید کارفرمایان خود، دفاع کردند و آن را تبلیغ کردند. تنها در انقلاب های رنگین از معکوس سازی مفاهیم و واژه ها بهره نبردند بلکه در باره تئوری «توهم توطئه» نیز از این «فریب کاری» بهره بردند و اگر تا دیروز توطئه از سوی ابرقدرتها را، توهم می شمردند و آن را رد می کرد اما این بار، با اطمینان از ناآگاهی مخاطبان به سخن دیروزشان، هر روز انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی را به طراحی و توطئه در موارد مختلف متهم می کنند و گویا فراموش کردند که قبلا شعار « توهم بودن توطئه ها» را می دادند .

در خصوص دین داری نیز شاهد این نوع نقد و نق ها و اشکال گرفتن ها بودیم مانند اشکالانی به ظاهر مردان و ریش داری آنها، وارد می کردند و در این راه به هر چیزی تمسک می کردند حتی بهانه های پزشکی. با فشار تبلیغاتی در این زمینه، شاهد بودیم که آرام آرام از آمار کسانی که ریش می گذاشتند کاسته شد از مردم کوچه و بازار گرفته تا چهره های سیاسی انقلابی و هنرمندان و مجریان برنامه های تلوزیونی، اما امروزه شاهدیم با مُد شدن ریش، حتی بدترین نوع آن یعنی مدل ریش داعشی، دوباره جوانان با گونه های مختلف ریش داری، در جامعه دیده می شوند جالب آنکه برخی از چهره ها مثل شخصیتهای انقلابی و مجریان تلوزیونی که تا یک دهه پیش، توفان تبلیغات، بر صورت و سیرت آنان، وزیده و از سبزه زار چهره هاشان، دشتی خزان دیده، بجا گذاشته بود دوباره، با مُد شدن ریش داری، به جمع ریش¬داران بازگشته اند. 

اکنون اما، با پیوستن این همه از جوانان به این سبک از آراستگی ظاهر و ریش داری، هیچ خبری از خرده گیری های پیشین، علیه ریش داران نیست چرا که در گذشته ریش داری، رفتاری دینی و نماد حزب اللهی ها بود و باید برای تخریب آنان، تبلیغ می شد و اشکالات مختلف به آن گرفته می شد تا این گروه از جامعه، تحت فشار قرار گیرند و ارزش های دینی به حاشیه رانده شود و از آنجا که امروزه، ریش داری بر اساس مُد و با هدفی، غیر الهی است با آن مخالفتی ندارند و تمام آن اشکالاتی که به آن می گرفتند به فراموشی سپرده شده است و گویا هیچ وقت، وجود نداشته اند.

نمونه دیگر اشکال به «سیاه پوشی» در ماه محرم است که به بهانه های مختلف مثل ایجاد افسردگی در جامعه، بر آن می تاختند تا آنجا که بخشی از جامعه مذهبی با تصور روشنفکری نیز آن را باور کرده بود. سخن وزیر بهداشت دولت دوازدهم در این باره و خودداری اکثریت اصلاح طلب شورای شهر تهران از سیاه پوشی شهر در ماه محرم، مصداق بارز تاثیر پذیری از این دست تبلیغات است. از پدیده های شگفت روزگار، مُد شدن «سیاه پوشی» به خصوص تی شرت های مشکی مردانه در سالهای اخیر است که به تقلید از رواج سیاه پوشی در جوامع مغرب زمین، مُد شده و ابتکار طراحان وطنی نیز نیست. اکنون که فراوانی این نوع پوشش به خصوص از سوی جوانان در سطح جامعه دیده می شود هیچ اعتراض و احساس خطری از سوی روشنفکران و شیفتگان سلامت روان جامعه، مشاهده نمی شود و کسی نگران تاثیر منفی این سیاه پوشی ها، بر روح و روان جوانان- که این پوشش را به جهت مُد بودن انتخاب می کنند،- نیست. اگر سیاه پوشی محرم ده روز یا حداکثر یک ماه است، سیاه پوشی این جوانان در بیشتر اوقات سال است به خصوص در فصل گرما. چطور یک ماه پوشش سیاه، به خاطر وابستگی های مذهبی و بروز احساسات و عواطف نسبت به شخصیت ها و الگو های مذهبی، باعث ایجاد افسردگی می شود اما پوشش سیاه در طول سال، به خاطر مُدهای رایج شده در غرب، باعث افسردگی نمی شود.

البته حقیقت آن است که هیچ کدام از این نوع اشکالات ، پایه و اساسی ندارند و نسبت آنها با حقیقت، بی ریشگی است و صرفا برای فریب و اقناع موقت مخاطبان ساخته و پرداخته می شوند تا رفتار جامعه هدف را تغییر دهند.        

همه این اشکالات طراحی می شوند تا ایرانیان را از کیش¬داری دور کنند با این تحلیل که دینداری جامعه ایرانی باعث شده در برابر فشارهای گوناگون امپراطوری شیطانی غرب، تاب بیاورد و اگر باورهای دینی از مردم ایران گرفته شود این امپراطوری، خواهد توانست بر این نقطه از جهان نیز، سلطه یابد.