سفارش تبلیغ
صبا ویژن

باورکده

در این یادداشت تأملی داریم در خصوص عبارت مشهور امام حسین علیه السلام در باره جوان برومندش  علی اکبر که فرموده ؛

اللَّهُمَّ اشْهَدْ فَقَدْ بَرَزَ إِلَیْهِمْ غُلَامٌ أَشْبَهُ النَّاسِ خَلْقاً وَ خُلُقاً وَ مَنْطِقاً بِرَسُولِکَ ص وَ کُنَّا إِذَا اشْتَقْنَا إِلَى نَبِیِّکَ نَظَرْنَا إِلَیْه‏.( مقتل اللهوف ص: 113)

ترجمه 

خداوندا جوانی به جنگ این قوم می رود که شبیه ترین مردم به  پیامبرت در خلقت (در چهره و جسم ) ، اخلاق و رفتار و نحوه سخن گفتن بود و ما هرگاه دلتنگ دیدار پیامبرت می شدیم بدو می نگریستیم.

شباهت در چهره و نحوه سخن گفتن، امری ارثی و مربوط به آفرینش الهی است و در این امر ، کسی از خود اختیاری ندارد و فضیلتی اکتسابی نیست اما سخن در تعبیر « شباهت در اخلاق و رفتار» است که حکایت از فضیلت اکتسابی دارد. حقیقت آن است که پیامبر (ص) برنامه هدایت بشر را در قالب کتاب آسمانی قرآن ، در اختیار آنان قرار داد و با سیره و سخنان خود، راه عمل به قرآن را هموار کرد. از سوی دیگر خود به عنوان اسوه و الگوی تمام عیار در عمل به این برنامه هدایتی، پیشاپیش امتش در حرکت است.
بنابر این، وظیفه امّت است که با اقتدا به ایشان، و شبیه کردن خود به این اسوه و الگوی عظیم ، راه نجات و هدایت را طی کنند و خود را به سعادت برسانند.

سخن امام حسین (ع) در باره جوان برومندش علی اکبر، نشان از تربیت نبوی این گل احمدی دارد و بدین معناست که پیروی او از الگوی سعادتی مثل نبی مکرم اسلام ، به حدّی بوده که او را در آغاز جوانی ، به آیینه تمام نمای جدش رسول خدا تبدیل کرده است .
بدین ترتیب ، این شهید کربلا در عمر کم خود ، به چنین فضیلتی دست یافته است و از این رو ،  او خود، در پیروی از اسوه و الگوی حقیقی سعادت، الگویست برای جوانان که می توان در جوانی آیینه احمدی شد.


قرآن کریم در آیات پایانی سوره طور به توصیف حالات مشرکان هم عصر پیامبر (ص) می پردازد و از پیامبر (ص) می خواهد آنها را به حال خودشان واگذارد تا عذاب روز قیامت را درک کنند و از آنجا که تحمل آزار آنها سخت بود به ایشان می فرماید:

" وَ اصْبِرْ لِحُکْمِ رَبِّکَ فَإِنَّکَ بِأَعْیُنِنا"  سوره طور آیه 48

 در برابر این فرمان خدا  (واگذاردن آنها) صبر کن چرا که تو در منظر ما هستی و ما می بینیم؛ هم مدارای تو را و هم آزار آنها را و هم صبر تو را.

 بنابر این هیچ ضرر نخواهی کرد چون نه آزار و اذیت آنها، از دید خداوند پنهان می ماند بلکه او خود به کار آنها حسابرسی خواهد کرد و مجازات خواهند شد و نه تلاش های پیامبرش در تبلیغ دین و صبرش و مدارا کردنش با مشرکان، بی اجر و پاداش می ماند.

 پس هر تلاشی و هر سختی و مصیبتی و هر صبری در دید و منظر خداست و این باعث آرامش اهل ایمان و مایه تحمل سختی ها و مصایبی است که در مسیر دین از سوی دشمنان بر آنها تحمیل می شود.

امام حسین علیه السلام در روز عاشورا وقتی کودک شیرخواره خود را در بغل گرفتند که با او وداع کنند حرمله تیری به سوی آن طفل رها کرد که در گلوی او نشست. امام کودک را به خواهرش زینب دادند و دستان خود را از خون کودک پر کردند و به طرف آسمان پاشیدند و فرمودند:

هَوَّنَ‏ عَلَیَ‏ مَا نَزَلَ بِی أَنَّهُ بِعَیْنِ اللَّهِ.

تحمل آنچه از مصائب بر من وارد می شود ، آسان است چون در دید و مَنظر خداوند اتفاق می افتد.( مقتل لهوف :ص 117)

این عبارت امام برگرفته از همین  آیه 48 سوره طور است که خداوند به رسول خودش فرمود:

" وَ اصْبِرْ لِحُکْمِ رَبِّکَ فَإِنَّکَ بِأَعْیُنِنا"

در نتیجه، این سخن سرور شهیدان، نشان از آن دارد که ایشان تربیت شده فرهنگ قرآنی و سیره نبوی است و در تعامل با مصائب و آزار و اذیتی که از سوی دشمنان بر او وارد می شود همان شیوه پیامبر (ص) را در پیش می گیرند.


مسلم بن عقیل شناسه ای برای نهضت احیای غدیر( از قیام عاشورا  تا ظهور منجی عج )

می دانیم که تصمیم سقیفه در باره جانشینی پیامبر (ص) نوعی دور زدن مسیر غدیر بود با استفاده از دوربرگردان سقیفه ، که  سرانجام آن امیری و پادشاهی کسی چون یزید بود. 

قیام عاشورا تلاشی بود برای بازگرداندن جامعه اسلامی به مسیر غدیر. این حرکت در آن روزگار، هسته اولیه و اصلی داشت که به تناسب ظرفیت جامعه آن روز، تاثیر گذار بود اما این هسته سلولی اولیه، به همان شکل نخست باقی نماند بلکه چون سلول اولیه تشکیل دهنده جنین ، دائما در حال تقسیم و تکثیر بود و هر چه بیشتر می گذرد کامل تر می شود.

سلول اولیه جنین ، دارای ژن های مشخصی است که پس از هر تقسیم و تکثیری، همچون کُد شناسایی و مشخصات شناسنامه ای به همه سلول های جدید منتقل می شود و در حقیقت جزء جزء پیکره کامل یک انسان ، حاوی همان ژن ها و شناسه هاست. هسته اولیه قیام عاشورا نیز، تشکیل شده از مجموعه تلاش های گروهی اندک به رهبری سالار شهیدان. هر کدام از این تلاش ها به مانند یک ژن و شناسه هستند برای این قیام.

 بدین ترتیب هرچقدر که زمان بگذرد و این قیام در حال زیاد شدن،  فربه شدن و کامل شدن باشد( تا در دوره ظهور به نتیجه برسد) در تمام اجزاء جدید این هیئت و شکل کمال یافته، اثری از آن تلاش های و شناسه ها را خواهیم یافت چرا که این تلاش ها و صاحبان این تلاش ها ، هر کدام یک قطعه از پازل و تصویر اولیه قیام هستند و با تکثیر این تصویر در حقیقت آنها نیز تکثیر می شوند. 

یکی از ارکان و شناسه های اصلی در هسته اولیه قیام عاشورا ، تلاش مسلم بن عقیل است که رسالت زمینه سازی برای امامت صالحان را داشت.
بنابراین، نام وی و تلاش های او همیشه تاریخ از شناسه های  قیام عاشوراست و این قیام ، بی نام او قابل شناسایی نیست ، چه در شکل اولیه و چه در حالت های بعدی که به تکامل نزدیک شده و چه در زمان ظهور که منجر به امامت صالحان و نجات بشر از ظلم می شود و این شخصیت مظلوم در تمام برکات این قیام شریک است و در هر تاثیر گذاری سهیم.
















 


از دهه هفتاد به بعد که پروژه تهاجم فرهنگی کلید خورد، شبهه پراکنی علیه باورهای دینی و انقلابی با تیم های مختلف در اتاق های فکر در دستور کار قرار گرفت و با پدید آمدن فرصت های جدید که رسانه های نوینی چون شبکه های ماهواره ای و فضای مجازی در اختیار آنان قرار می داد بر میزان تاخت وتاز آنان افزوده شد.

 به یاد داریم که ضدانقلاب، حتی به پدیده «انقلاب» در جوامع هم اشکال می گرفت و انقلاب را نوعی بیماری جوامع می دانست یا به ارزش هایی مثل «استقلال اقتصادی» حمله می کرد یا پیرامون تئوری «توهم توطئه» مانور می داد و جنجال به پا می کرد.

 اما وقتی غرب با الگو گیری از همین انقلاب ایران، طرحی به عنوان «انقلاب های رنگین» را طراحی کرد و در چند کشور به اجرا گذاشت و با حاکم کردن رژیم های وابسته به غرب ، به نتیجه دلخواه خود رسید اینان دیگر فراموش کردند که پیش از این ، انقلاب را نوعی بیماری می دانستند و با تمام توان از این طرح جدید کارفرمایان خود، دفاع کردند و آن را تبلیغ کردند. تنها در انقلاب های رنگین از معکوس سازی مفاهیم و واژه ها بهره نبردند بلکه در باره تئوری «توهم توطئه» نیز از این «فریب کاری» بهره بردند و اگر تا دیروز توطئه از سوی ابرقدرتها را، توهم می شمردند و آن را رد می کرد اما این بار، با اطمینان از ناآگاهی مخاطبان به سخن دیروزشان، هر روز انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی را به طراحی و توطئه در موارد مختلف متهم می کنند و گویا فراموش کردند که قبلا شعار « توهم بودن توطئه ها» را می دادند .

در خصوص دین داری نیز شاهد این نوع نقد و نق ها و اشکال گرفتن ها بودیم مانند اشکالانی به ظاهر مردان و ریش داری آنها، وارد می کردند و در این راه به هر چیزی تمسک می کردند حتی بهانه های پزشکی. با فشار تبلیغاتی در این زمینه، شاهد بودیم که آرام آرام از آمار کسانی که ریش می گذاشتند کاسته شد از مردم کوچه و بازار گرفته تا چهره های سیاسی انقلابی و هنرمندان و مجریان برنامه های تلوزیونی، اما امروزه شاهدیم با مُد شدن ریش، حتی بدترین نوع آن یعنی مدل ریش داعشی، دوباره جوانان با گونه های مختلف ریش داری، در جامعه دیده می شوند جالب آنکه برخی از چهره ها مثل شخصیتهای انقلابی و مجریان تلوزیونی که تا یک دهه پیش، توفان تبلیغات، بر صورت و سیرت آنان، وزیده و از سبزه زار چهره هاشان، دشتی خزان دیده، بجا گذاشته بود دوباره، با مُد شدن ریش داری، به جمع ریش¬داران بازگشته اند. 

اکنون اما، با پیوستن این همه از جوانان به این سبک از آراستگی ظاهر و ریش داری، هیچ خبری از خرده گیری های پیشین، علیه ریش داران نیست چرا که در گذشته ریش داری، رفتاری دینی و نماد حزب اللهی ها بود و باید برای تخریب آنان، تبلیغ می شد و اشکالات مختلف به آن گرفته می شد تا این گروه از جامعه، تحت فشار قرار گیرند و ارزش های دینی به حاشیه رانده شود و از آنجا که امروزه، ریش داری بر اساس مُد و با هدفی، غیر الهی است با آن مخالفتی ندارند و تمام آن اشکالاتی که به آن می گرفتند به فراموشی سپرده شده است و گویا هیچ وقت، وجود نداشته اند.

نمونه دیگر اشکال به «سیاه پوشی» در ماه محرم است که به بهانه های مختلف مثل ایجاد افسردگی در جامعه، بر آن می تاختند تا آنجا که بخشی از جامعه مذهبی با تصور روشنفکری نیز آن را باور کرده بود. سخن وزیر بهداشت دولت دوازدهم در این باره و خودداری اکثریت اصلاح طلب شورای شهر تهران از سیاه پوشی شهر در ماه محرم، مصداق بارز تاثیر پذیری از این دست تبلیغات است. از پدیده های شگفت روزگار، مُد شدن «سیاه پوشی» به خصوص تی شرت های مشکی مردانه در سالهای اخیر است که به تقلید از رواج سیاه پوشی در جوامع مغرب زمین، مُد شده و ابتکار طراحان وطنی نیز نیست. اکنون که فراوانی این نوع پوشش به خصوص از سوی جوانان در سطح جامعه دیده می شود هیچ اعتراض و احساس خطری از سوی روشنفکران و شیفتگان سلامت روان جامعه، مشاهده نمی شود و کسی نگران تاثیر منفی این سیاه پوشی ها، بر روح و روان جوانان- که این پوشش را به جهت مُد بودن انتخاب می کنند،- نیست. اگر سیاه پوشی محرم ده روز یا حداکثر یک ماه است، سیاه پوشی این جوانان در بیشتر اوقات سال است به خصوص در فصل گرما. چطور یک ماه پوشش سیاه، به خاطر وابستگی های مذهبی و بروز احساسات و عواطف نسبت به شخصیت ها و الگو های مذهبی، باعث ایجاد افسردگی می شود اما پوشش سیاه در طول سال، به خاطر مُدهای رایج شده در غرب، باعث افسردگی نمی شود.

البته حقیقت آن است که هیچ کدام از این نوع اشکالات ، پایه و اساسی ندارند و نسبت آنها با حقیقت، بی ریشگی است و صرفا برای فریب و اقناع موقت مخاطبان ساخته و پرداخته می شوند تا رفتار جامعه هدف را تغییر دهند.        

همه این اشکالات طراحی می شوند تا ایرانیان را از کیش¬داری دور کنند با این تحلیل که دینداری جامعه ایرانی باعث شده در برابر فشارهای گوناگون امپراطوری شیطانی غرب، تاب بیاورد و اگر باورهای دینی از مردم ایران گرفته شود این امپراطوری، خواهد توانست بر این نقطه از جهان نیز، سلطه یابد.


در بنادری که پذیرای کشتی های باری هستند، معمولا استراحت¬گا¬هی وجود دارد تا ملوانان و کارکنان کشتی های باری در آنجا استراحت کنند. این مکان محل حضور میهمانانی است که کشتی های آنها در انتظار تخلیه بار هستند و گاه ممکن است بیش از یک هفته این انتظار طول بکشد. برخی از این استراحتگاه ها دفتر یادداشتی برای مراجعان دارند تا نظرات خود را در باره حضور در آن استراحتگاه و آن بندر بنویسند. دوستی می گفت در دفتر یاداشت نظرات مراجعین یک استراحتگاه بندری ایران، ملوانی خارجی نوشته بود : 

ما فکر می کردیم بدون الکل و زن نمی شود در استراحت¬گاهی بسر برد اما اینجا فهمیدیم بدون این¬ها هم می شود ایام را سپری کرد.

 حقیقت آن است که هوس ها و خواسته های نفسانی، چنانچه، در کشش های اولیه کنترل نشوند و فرد غرق در هوس رانی شود به خاطر عادت به گناه، برای او این باور به وجود می آید که بدون این شیوه از زندگی ، نمی توان زندگی کرد مثال دیگر این نوع گرفتاری ، آلوده شدن به مخدرهاست از سیگار و تریاک گرفته تا دیگر انواع آن مانند الکل که قبل از اقدام به مصرف آنها،  فرد در زندگی عادی خود هیچ نوع وابستگی بدانها ندارد اما پس از اقدام به مصرف و آلوده شدن، وابستگی شدید پیدا می کند.

چه آلودگی به مخدرها و چه آلودگی ها و بی بندباری های جنسی، این تصور را در فرد به وجود می آورد که سبک دیگری برای زندگی ممکن نیست مگر آنکه شرایط به گونه ای رقم بخورد که جبرا و به ناچار، از آنها فاصله بگیرد که تازه متوجه خواهد شد گرفتار عادت و روزمرگی بوده و ماهیت و شخصیت حقیقی او، هیج نسبت و وابستگی حقیقی با این سبک زندگی نداشته است.