سفارش تبلیغ
صبا ویژن

باورکده

عقل یا غریزه، کدام مدیر باشند؟

موجودات زنده از گیاهان گرفته تا انسانها، برای بقای حیات متناسب خودشان ، نیازهایی دارند که آفرینش برای تأمین آنها ، میل و کششی درونی در نهاد آنها به ودیعه گذاشته است تا برای رفع این نیاز برانگیخته شوند. 

اگر گیاه به آب و غذا و نور نیازمند است کششی درونی، او را، به ریشه زدن برای دریافت غذا و آب و رقابت با دیگر گیاهان برای دریافت نور،  وا می دارد و اگر حیوان به غذا و تولید مثل نیازمند است غریزه و کششی درونی او را به تأمین غذا و رفع نیاز جنسی وا می دارد حال اگر انسان نیز نیازهایی مثل خوردن غذا و یا آمیزش جنسی دارد آیا می توان گفت همین میل و کشش درونی به برطرف کردن نیاز، کافی است در مدیریت او. یعنی آیا می توان گفت اختیار آدمی در دست این کشش ها و غرایز باشد تا در مسیر برطرف کردن نیازها ، انسان را به هر گونه که می خواهند مدیریت کنند. 

بدین ترتیب، اگر بناست فرمان مدیریت انسان نیز مانند حیوانات، در دست غرایز باشد و آنها او را مدیریت کنند پس جایگاه عقلی آدمی در مدیریت انسان کجاست؟

حقیقت آن است که انسان به غیر از غرایز و کشش های مادی که در دایره محسوسات قرار می گیرند افزونه های دیگر در ماهیت خود دارد که او را از گیاهان و حیوانات ممتاز می سازد مثل گرایش به آگاهی و دانش ، ایمان و عقیده و فرهنگ و تمدن . از این رو باید در نهاد او   

مرکز هدایتی باشد متناسب با نیازهایش . نیازهایی که فراتر از نیازهای حیوانی است. عقل همان مرکز هدایت انسان است که موجودی فراتر از حیوان و ماده را راهبری می کند. عقل بناست این انسان را به گونه ای هدایت کند که هم نیازهای مادی و حیوانی او برطرف شود و هم نیازهای معنوی او. اینها همه، در صورتی است که بشر اختیار خود را در کف دست عقل بگذارد و گرنه چنانچه میدان داری با غرایز باشد و عقل مهجور و دربند، دیگر نمی توان انتظار داشت آدمی، موجودی فراتر از حیوان باشد بلکه موجودی است همانند حیوانات که غرایز او را اداره می کنند.

تفکری که امروزه، جهان غرب را اداره می کند همین اصالت دادن به مدیریت غرایز است با این استدلال که کشش و میل به چیزی، دلیل بر درستی و شایستگی آن است و این کشش ها  می توانند ما را به هر سو، مدیریت کنند. با همین نگرش، بی بند باری های جنسی - که نابودی کانون خانواده را در پی داشته- توجیه می شود.

نتیجه آنکه با اصالت دادن به غرایز در مدیریت انسان ، نباید انتظار داشت انسان هایی تربیت شوند که شخصیتی فراتر از حیوانات داشته باشند و دغدغه هایی به غیر از تأمین نیازهای حیوانی داشته باشند.